حقیقت چیست ؟

افکار من !

حقیقت چیست ؟

افکار من !

چرا اینطوری شدم ؟

من اینجا راحتم ، راحت حرف دلم را میزنم ، چون کسی مرا نمی شناسد !


آه ... خسته ام ؛ خسته

دو روز پشت سر هم برای نماز صبح بیدار نشدم ! بیدار شدم ولی بلند نشدم !  چـــــــــــرا ؟

چرا خداوند ؟ 

چرا درست آن زمان که احساس میکردم هر روز به سوی تو می آیم و احساس میکردم آرامش باطن بدست آوردم احساس میکردم عشق زمینی پوچ است ، آن موقع که با خودم کلنجار میرفتم که عاشق نباشم ، و جز خدا قلبم رو از عشق کسی پر نکنم


چرا ، چرا ، چرا


چرا اکنون به این حس رسیدم ؟  چرا 

چرا در عرض چند ثانیه فقط چند ثانیه ، کاری کردم که بعداً معذب باشم ؟! و بهش شک کنم که آیا خدا از من ناراضی است ؟


راستش وقتی خدا ازم ناراضی میشه حس بدی بهم دست میده ، حس میکنم تنهام


من این حس رو دوست ندارم ، پس سعی میکنم دوباره برم سمت خدا 


ولی میدونی چیه ؟ اینکه بخوام دوباره برم سمتش ، سخته این یعنی (تــــوبه = باز گشت)

چون من دلیل بدیه کاری که کردم رو زیاد حس نکردم ، و هنوز لذتش زیر زبونمه ! راستش نمیدونم چی بگم نمیدونم چطوری بگم ولی بدم میاد از خودم ، میگم این چیزی جز مسخره کردن یار نیست ! من توبه ی حقیقی نکردم ، و من این رو ، خود ، میدانم


آیا خدا نمی داند !!!


خدایا ! یه سوال دارم ازت

من کی آدمی میشم که تو میخوای ؟


نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 ق.ظ

شاید خدا در جواب این سوالت که میگی کی میشم اونجوری که میخوای میگه :
هر وقت اونطوری که میخوای شدی ! یعنی بسته به تلاش خودت داره . من تو را خلیفه خودم قرارت دادم تو خدائی هستی که میتونی به بینهایتها برسی. تو میتونی کارهای خدائی انجام بدی و ....
اما خواهش میکنم عزیزم اشتباهاتتو پای من نذار
دوستت دارم

شاید ...
ولی یه سوال دیگه ، اگه من ترجیح بدم آدم بدی باشم چی ؟!!!
من دلم میخواد شبیه به آدمی بشم که خدا ازش توی قرآن گفته سوره ی بقره آیه ی 30 (اینم باز هدیه ای است از طرف خداوند بوسیله ی یکی از بنده هاش به من) بله خلیفه الله !
آیه ی عظیمیه (و آن گاه که پروردگار تو فرشتگان را فرمود : من در زمین خلیفه ای خواهم گماشت گفتند : (پروردگارا!) آیا کسی را در آن خواهی گماشت که در زمین فساد کند و خون ها ریزد ، و حال آن که ما خود تو را تسبیح و تقدیس می کنیم ؟! (خداوند) فرمود : من چیزی (از اسرار خلقت بشر) میدانم که شما نمیدانید .)
منظور خدا به کیست ؟ این بشری که منظور اوست کیست ؟ من میخوام او باشم . بشری که خداوند میخواهد.
همین

.سپندار . چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:29 ب.ظ http://nezakat.blogsky.com

البته که ما می تونیم آدمی باشیم که محمد گفته یا آدمی که که زرتشت یا مسیح یا نوح و ...

ولی خب یه چیز دیگه هم هست :

ما میتونیم همه اونایی که بهشون می گیم پیغمبر و همه آدمایی که فکر میکنیم ادم خوبه هستن مثلا پدر بزرگ یا مادر بزرگ مهربون یا معلم کلاس دوم را در نظر بگیریم و با همین عقلی که بعضیا میگن ناقصه خوب خوباش رو بیرون بیاریم و خودمون بشیم همونی که میخوایم .

ممنونم از نظرتون ؛ موافقم بخاطر اینکه اعتقاد دارم با اطرافیانمون میتونیم یه انسان کامل بشیم (منظورم با آموختن رفتار نیــــــک انسانهاست)
لازمه اش اینه که سعی کنیم فقط با نگاه مثبت و زیبا به دوستان و دشمنانمون نگاه کنیم
اونوقت از هر کسی چیزی می آموزیم و سعی می کنیم روی خودمون پیاده اش کنیم
(با تلاش و صبـــــــــــــر و کنارگذاشتن غرور بیجا)

یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد