حقیقت چیست ؟

افکار من !

حقیقت چیست ؟

افکار من !

گنـــــــــــــــــــاه

مرحله ی اول ، فرد گناهکار :                                میخوام . میتونم . میکنم

مرحله ی دوم ، فردی که قصد خودسازی دارد:         نمی خوام . میتونم . نمی کنم

مرحله ی سوم ، فرد خدایی :                              نمی خوام . نمی تونم . نمی کنم



دوستان گلم ؛ این استدلال خودم بود که میدونم البته خیلی کلی نوشتم ولی نتایج افکارم بود . چون میشه آدم قصد خودسازی هم داشته باشه ولی گناهه رو با اینکه نمی خواد ، بکنه. و خیلی وجوهه دیگه. اگه دوست داشتین یه سری به این آیه هم بزنین . سوره ی هود آیه 52 . در رابطه با استغفار .خدا داد.


و اینم یه ذکر توپ برای اینکه بتونی به مرحله ی سوم برسی یعنی اینکه قلبا نخوای که گناه کنی و اصلا نتونی و روت نشه که گناه کنی و در برابر عظمت خداوند شرم داشته باشی که گناه کنی و نهایتا اینکه گناه نمی کنی :


یا الله

       یا الرحمن

                      یا الرحیم


یا مقلب القلوب ؛ ثَبِت قلبی علی دینک



التماس دعا . mary

مشهد

چهارشنبه ساعت 3 باید بریم دانشگاه ، به قصد مشهد

خوشحالم

محیط حرم امام رضا رو دوست دارم

آرامش میده ، روحانیه ، پراز معنویاته ، چندان قابل توصیف نیست (یعنی فوق حسه)

خلاصه که راستشو بگم زیاد روشو ندارم

که با امام رضا روبرو شم

موندم چطوری دعا کنم

ولی دلم میخواد یه توبه حسابی بکنم . کاش بشه و توانش رو داشته باشم.

جدا که ( توبه کردن ) توان میخواد ، قدرت میخواد.

خدایا میخوام تو راهت باشم ، توانشو بهم بده

خدایا میدونم اگه خبطی میکنم ، بازم میام سمتت . توانم رو بالا ببر که تو راهت موندگار و ثابت قدم شم

خدایا تمام کسانی رو که میخوان تو راهت باشن رو محکم و قدرتمند کن و بهشون توان جهاد با نفس رو بده .

آمــــــــــــــــــــــــــــــین یا ربــــــــــــــــ العالـــــــــــــــــــــمین


mary / 17.11.90/دوشنبه شب

ان الانسان لفی خسر .

ناراحتم

برای گل.ش ناراحتم

آه

ولی نمی دانم چرا (من) باید برای او ناراحت باشم

نمی دانم ، واقعا نمیدانم

وقتی خودش برای خودش ناراحت نیست!

آه

یعنی او از این گنج بزرگـــــــــــــــ برای خود ، "هیچ" برداشت نکرد ؟!

آخر چرا............................ چرا .................... فقط یک جمله اش را .

مگر او میان مسلمین نبود ؟!

پس چه شد ؟!

آیا یک انسان میشود از جایی آنقـــــــــــدر ناراحت شود که عقاید خود را به باد دهد ؟!

یادش بخیر ... معلم قرآنم میگفت (حق را با حق بسنج ! نه با اهلش!)

کاش ! ذره ای تامل میکرد ، کاش ذره ای تفکر میکرد ، کاش براحتی به شیطان لبخند نمی زد ، کاش  براحتی اسیر نمی شد ، کاش براحتی پاسخ مثبت به هوای نفسش نمی داد ، کاش ...

به راستی ... ان الانسان لفی خسر


اهدنا صراط المستقیــــــــــــــم



یا الله . یا الرحمن . یا الرحیم . یا المقلب القلوب . ثبت قلبی علی دینک

لا اکـــــــــراه فی الدین !

میدونی چرا خداوند در قرآن فرموده :


*   لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ  *


( در دین اجباری نیست )


در ابتدا شان نزول آیه بصورت زیر هستش ،


"مردى از اهل مدینه به نام" ابو حصین" دو پسر داشت؛ برخى از بازرگانانى که به مدینه کالا وارد مى‏کردند، هنگام برخورد با این دو پسر آنان را به عقیده و آیین مسیح دعوت کردند، آنان هم سخت تحت تاثیر قرار گرفته و به این کیش وارد شدند و هنگام مراجعت نیز به اتفاق بازرگانان به شام رهسپار گردیدند. "ابو حصین" از این جریان سخت ناراحت شد و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) اطلاع داد و از حضرت خواست که آنان را به مذهب خود برگرداند و سؤال کرد: آیا مى‏تواند آنان را با اجبار به مذهب خویش باز گرداند؟ آیه 256 نازل گردید و این حقیقت را بیان داشت که: "در گرایش به مذهب اجبار و اکراهى نیست". در تفسیر" المنار" نقل شده که ابو حصین خواست دو فرزند خود را با اجبار به اسلام باز گرداند، آنان به عنوان شکایت نزد پیغمبر آمدند. "ابو حصین" به پیامبر عرض کرد: من چگونه به خود اجازه دهم که فرزندانم وارد آتش گردند و من ناظر آن‏ باشم؟ آیه 256 به همین منظور نازل شد."


اگر ادامه ی آیه رو بخونی ، متوجه منظور خداوند میشیم :


*  قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ  *

(چرا که راه از بیراهه آشکار شده است)

همین !


حالا ما هی راه بریم و بگیم ، خدا خودش تو قرآن گفته لا اکراه فی الدین ، لا اکراه فی الدین
خب عزیزم ! یه بار یه جمله بعد از اون رو هم بخون تا دلیلش رو بفهمی که چرا لا اکراه فی الدین

نه ؟