حقیقت چیست ؟

افکار من !

حقیقت چیست ؟

افکار من !

؟

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خداوند عزوجل به حضرت موسی علیه السلام وحی فرمود :


ای موسی ، سفارش مرا درباره 4 چیز خوب بخاطر بسپار :
1: تا وقتی که گناهانت بخشیده نشده و مورد آمرزش قرار نگرفته ای ، به عیب دیگران نپرداز.
2: تا زمانی که گنجها و خزانه های من تمام نشده ، برای رزق و روزیت غمناک نباش .
3: تا موقعی که پادشاهی من از دست نرفته ، بجز من به دیگری امید نداشته باش .

4: تا هنگامی که مُرده شیطان را ندیده ای ، از مکرش ایمن و آسوده خاطر نباش .


متاسفانه منبعش رو نمیدونستم هر کی میدونه لطف کنه بگه

یاد بگیر مثبت فکر کنی تا مثبت زندگی کنی

کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی مان شکل می دهند. ما می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت ، انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.برای مثال ما می تونیم از جایگزین های زیر در صحبت هایمون استفاده کنیم :  



به جای
 پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبودبه جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای
 دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای
 ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتیدمتشکرم
به جای
 گرفتارم؛ بگوییم : در فرصت مناسب با شما خواهم بود

به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟

به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده
به جای
 قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما
به جای
 شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای
 فقیر هستم؛‌بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای
 بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم
به جای
 بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای
 مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای
 جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای
 فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای
 من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم
به جای
 غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم

به جای جملاتی از جمله “چقدر چاق شدی؟، “چقدر لاغر شدی؟، “چقدر خسته به نظر می‌آیی؟، “چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، “چرا ریشت را بلند کردی؟، “چراتوهمی؟، “چرا رنگت پریده؟، “چرا تلفن نکردی؟، “چرا حال مرا نپرسیدی؟” و …. بگوییم :سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم، ” همیشه در قلب من هستی” و…


راز انسان بودن-1

چی بنویسم ؟ از کجا شروع کنم ؟ بغض بزرگی جلوی گریه هام رو گرفته آروم گریه میکنم و احساساتم رو روی کاغذ پیاده میکنم تا کسی چیزی نفهمه مطمئنم اگه تنها بودم زار زار گریه میکردم از این حقیقتی که پر واضح بود ولی الآن آن را فهمیدم !

و باز اشک میریزم لحظه ای درنگ میکنم و صبر . تا کمی آرام گیرم

 ولی سخت است ؛ سخت است بزرگترین نکته ی جهان را بفهمی و آرام باشی ، آرام بمانی

سخت است . هنوز آرام نگرفتم و همچنان اشک میریزم .

وبلاخره کمی آرام شدم تا چند خطی بنویسم

مادرم میگوید "حس میگیری" ! ؛ خوب میدانم منظور او چیست ولی او نمیداند درون "من"  که یک "انسانم" یک "خلقت خدا" موجودی که از آن "خلیفه الله" یاد شده ؛ او نمیداند که درمن چه غوغایی بپاست !

اونمیداند؛

چندی پیش دعایی برایش کردم که "کاش برای چند لحظه مرا درک میکردی" کاش برای چند لحظه آدمی خود را جای آدمی تصور میکرد


لحظه ی دیدار با تکه ی گمشده ی بود و نبودم است ...


                                      باید بروم

                              وبا کمال میل می روم





یاعلی


زمان : ظهر هنگام - وقت نماز

آمدم تا بگویم

آمدم تا فریاد بزنم

و این است آن تلنگر خدایی ؛

مدتی است دغدغه ی حفظ کلام حق را دارم به همین منظور "کتاب آموزش حفظ قرآن "نوشته ی استاد شهریار پرهیزکار را میخواندم چند صفحه ای خواندم از مزایای حفظ قرآن نوشته بود از احادیث و روایات ائمه ی اطهار و پیامبر عزیز ، قشنگ بودند ؛


پیامبر (ص) : تعداد درجات بهشت مطابق تعداد آیات قرآن است پس هنگامیکه حامل قرآن داخل بهشت میگردد به او گفته میشود بخوان و بالا برو که برای هر آیه ای درجه ای است بنابراین بالاتر از حافظ قرآن (که به جهت عمل نمودن به قرآن لیاقت ورود به بهشت را پیدا کرده) درجه ای نیست .


پیامبر(ص): کسی که قرآن را از حفظ تلاوت کند و سپس گمان برد که خداوند متعال او را نمی آمرزد ، او در حقیقت از کسانیست که آیات خدا را به تمسخر واستهزاء گرفته است


تا اینکه به آیاتی از قرآن در این کتاب برخورد کردم


وهذا ذکر مبارک انزلناه ... انبیاء – 50

الا بذکر الله تطمئن القلوب ... رعد – 28

ومن اعرض من ذکری فان له معیشه ضنکا... طه – 124


واژه ی ذکر توجه مرا به خودش معطوف کرد به معانی آیات دقت کردم دوباره سراغ لفظ عربی آن رفتم چند بار نگاهم به واژه ی ذکر معطوف شد و یکباره یادم به خودم افتاد آن موقع که واژه ی انسان را زیر نظر داشتم آن موقع که ریشه ی نسی را بررسی میکردم معنی آن "فراموشی - فراموشکار" به ذهنم آمد نگاهم به واژه ی ذکر قفل شده بود و در ذهن واژه ی انسان و معنی آن را مدام مرور میکردم ، حس عجیبی داشتم ، حس والایی بود ، حس میکردم رازی رو فهمیدم راز پرواضحی که پیش رویم بود اما تا به آن موقع آن را درک نکرده بودم به هر نحوی سعی کردم به مادرم حسم را بگویم

پس به او گفتم :

حس میکنم ریشه ی تمام مشکلات جهانیان را فهمیدم !

مادرم گفت : منظورت چیه ؟

گفتم (با بغض و درنگ) : مقابل سیاهی چیست ؟        ...       گفت سفیدی

                                 مقابل پایین چیست؟                       گفت بالا

                                 مقابل تاریکی چیست؟                     گفت نور

                                 مقابل زن ؟                                     مرد

                                          چپ ؟                                   راست

                                          خوبی ؟                                بدی

                                          زشتی ؟                               زیبایی

                                          هستی ؟                              نیستی


و در آخر گفتم مقابل "فراموشی" چیست ؟



؟



مقابل "فراموشی" چیزی نیست جز" یاد "

مقابل نسی چیزی نیست جز ذکر

که نسی همان انسان است که فراموشکار است و ریشه ی همه ی مشکلات بشری "انسان بودن" اوست!

او (انسان) مدام خداوند را فراموش میکند و مرتکب گناه میشود . در مقابل او ذکری نهاده شده که با آن انسان دیگر انسان نیست و پازل کامل خواهد شد

آن ذکر چیزی نیست جز





... کلام حق ...



وهذا ذکر مبارک انزلناه ... انبیاء – 50

 


خدایــــــــــــــــــــــــا

بهت نیاز دارم

نه فقط الان بلکه همیشه

ولی الان خیــــــلی بیشتر بهت نیاز دارم

خداجونم

خداجونم

خداجونم

خواهش میکنم ازت 




ویرایش در تاریخ 20 /1/90


ممنونم خداوند ؛



روز از نو ... روزی از نو



از زندگی چی میخوای ؟

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمیدهد ، به دلیل آنست که شما هم چیز زیادی از آن نخواستهاید


گاهی باید مطالبی رو که قبلا روی وبلاگ گذاشتم رو دومرتبه بگذارم

صبـــــــــــــــــــــــــر

 ؟


جریان چیه ؟ آخرش چی میشه ؟

سه شنبه 9 /1/ 90 - C...T


خدایا شکر

نماز و میدان مغناطیسی بدن !!!


 میدان مغناطیسی بدن انسان و نماز


هارولدبور از دانشگاه ییل برای اولین بار با انجام یک آزمایش ساده، به وجود میدان مغناطیسی در اطراف موجود زنده پی برد.او با توجه به یک مولد الکتریکی که در آهنربا در داخل سیم پیچ دوران می کند و جریان تولید میکند، سمندری را در یک ظرف آب نمک قرار داد و ظرف را به دور سمندر چرخاند. الکترودهایی که در این ظرف وجود داشتند و به یک گالوانومتر حساس متصل شده بودند، یک جریان متناوب را نشان می دادند. زمانی که بور این آزمایش را بدون سمندر انجام داد،گالوانومتر هیچ جریانی را نشان نداد. این بدان معنا بود که در اطراف موجود زنده میدانی وجود دارد که خاصیت مغناطیسی هم دارد. بور این وسیله را بر روی دانشجویان داوطلب خود امتحان کرد و مشاهده نمود که این میدان در بدن انسان هم وجود دارد وکاملا تابع رویدادهای اساسی زیست شناختی بدن است. او این میدان را حیاتی نامید چون هرگاه حیات از بین برود،میدان حیاتی هم از بین میرود. به گونه های که یک سمندر مرده که در دستگاه بود هیچ پتانسیلی به وجود نمی آورد.


 

تشکیل میدان مغناطیسی بدن


 


 

همانگونه که می دانید، در بدن ما میلیونها ...

ادامه مطلب ...

نامداری

اگر می خواهی پس از مرگ فراموش نشوی

 یا چیزی بنویس که قابل خواندن باشه
                          

                                        یا کاری کن که قابل نوشتن باشه

"بنیامین فرانکلین"

سالی نو ، آغازی نو ، ... ؟

سال نو مبــــــــارک




خداوند ؛ به هم نوع هام کمک کن انشالله راه درست رو برند و اگه راه رو اشتباهی رفتند ، سریعا متوجه بشند و سمت تو برگردند ... انشالله


خدایا خانوادم رو حفظ کن از همه ی بلاها و ناخوشی ها ؛


خداوند کمکمون کن آیات زیبات رو بیشتر و بهتر از پیش درک کنیم ؛ خداوند کمکمون کن روز به روز به انسانیت نزدیکتر بشیم ؛ و این دنیا رو سرگرمی و بازی ای بیش نبینیم (همدیگر رو راحت تر ببخشیم ، همدیگر رو درک کنیم ، بیش از پیش به زندگی لبخند بزنیم ، تو مادیات غرق نشیم آنگونه که دیگه هیچی نفهمیم) خداوند کمکمون کن امسال بفهمیم "خلیفه الله" یعنی چی !


خدایا کمکم کن توانش رو داشته باشم ، امسال به اهداف والایی که دارم نزدیکتر بشم


انشالله